۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

دوست دارم واسه چند روز از یه بند رختی چیزی آویزونم کنن،دستامو با دورترین فاصله ممکن از هم، با اون گیره ها وصل کنن به بند که تا چند روز تنها نیرویی که بهم وارد می شه صرفا نیروی کششی باشه.بعد یه لوله ای وصل کنن به مغزم ، حتی اگه به بدی اون لوله هایی که تو دندون پزشکی می ذارن تو دهن آدم باشدم اعتراضی ندارم، لوله کارش این باشه که فکرای منو از مغزم بکشه بیرون ،سرم خیلی توش شلوغه، انقدر که تمرین تمرکز و مدی تیشن و فلانم اصلا جواب نمی ده،می خوام طی یک عملیات کاملا مکانیکی فکرام از سرم خارج شه،می خوام با چشام ببینم که فکرام دارن میرن بیرون، یعنی اون لوله باید جلو چشم باشه و از یه جنس شفاف که من این عملیاتو با چشام ببینم،بعد ته لوله به یه ظرفی وصل باشه که فکرامو بریزن اون تو،آخرشم ظرف رو بدن دستم، بفرستنم خونه.اون وقت ظرفه می شه یه چیزی مثل قدح اندیشه دامبلدور،که هر وقت دلم خواست برم سراغ هر فکری که دلم خواست.نکته مهم تو تمام این عملیت اینه که می خوام تو همه مراحلش کاملا پسیو باشم،همه جاش.
پ.ن:داشتم فکر می کردم که حتی تو دنیای عجیب غریب هری پاتر،قدح اندیشه رو فقط دامبلدور که جادوگر خفنشون بود داشت،یعنی اینکه داشتن یه قدح اندیشه باید خیلی چیز کمیاب و معرکه ای باشه دیگه،هان؟

۲ نظر:

  1. اگرچه درست نمی دونم واسه چی می خوای خودتو بندازی سر بند اما برای قسمت دندونپزشکیش رو من حساب کن.

    پاسخحذف